۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

مست و محتسب

محتسب بر سر شخصی رسید که از کثرت شراب مست و مدهوش بر خرابات افتاده بود؛ تیپایی به او زد و گفت: ای خانه خراب، برخیز تا به خانه شرع رویم!
مست گفت: ای خانه عقلت خراب، اگر پای رفتار می‌داشتم به خانه خود می‌رفتم!

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

کوچه یاکریمها

دلش میخواست زودتر بزرگ شود
هنوز خیلی کوچکتر از آن بود
که بتواند کنار خیابانها بنشیند
با آنها همصحبت شود
و مثل آنها
با اتوبوسها و کامیونها دوست باشد

سرک کشید
خیابان بالاییاش خسته بود
شلوغ، پر سر و صدا، تصادف، دود

کوچه تصمیم گرفت
وقتی بزرگ شد
یک خیابان ساکت و خلوت شود
تا مثل روزهای کوچهایاش
یاکریمها هم بتوانند
توی دلش قدم بزنند!

طنز سرودهای در نوزدهمین سالروز درگذشت اخوان

«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت»
گرما در گریبان است
من اما گر سرم گرم است،
گرم شعرهای توست
چه گرماگرم تابستانی گرمی!
تو اما همچنان
مردانه روی حرف خود هستی:
«زمستان است!»
در این گرما
اگر لیوان آبی سوی کس آری،
سلامت را به شادی میدهد پاسخ
وگرنه لای چرخت چوب
آن سان میگذارد که
به دیواری خوری با مخ!

*
تو را خواندم
به یاد چارم شهریور شصت و نه شمسی
تو را من با زبان بی زبانی
تو را با آن زبان بس حماسی!
در این گرمای داغاداغ
گذشتی مثل بادی از خیال من
دمت سرد و دماغت چاق!

کورش مهام