«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت»
گرما در گریبان است
من اما گر سرم گرم است،
گرم شعرهای توست
چه گرماگرم تابستانی گرمی!
تو اما همچنان
مردانه روی حرف خود هستی:
«زمستان است!»
در این گرما
اگر لیوان آبی سوی کس آری،
سلامت را به شادی میدهد پاسخ
وگرنه لای چرخت چوب
آن سان میگذارد که
به دیواری خوری با مخ!
*
تو را خواندم
به یاد چارم شهریور شصت و نه شمسی
تو را من با زبان بی زبانی
تو را با آن زبان بس حماسی!
در این گرمای داغاداغ
گذشتی مثل بادی از خیال من
دمت سرد و دماغت چاق!
کورش مهام
گرما در گریبان است
من اما گر سرم گرم است،
گرم شعرهای توست
چه گرماگرم تابستانی گرمی!
تو اما همچنان
مردانه روی حرف خود هستی:
«زمستان است!»
در این گرما
اگر لیوان آبی سوی کس آری،
سلامت را به شادی میدهد پاسخ
وگرنه لای چرخت چوب
آن سان میگذارد که
به دیواری خوری با مخ!
*
تو را خواندم
به یاد چارم شهریور شصت و نه شمسی
تو را من با زبان بی زبانی
تو را با آن زبان بس حماسی!
در این گرمای داغاداغ
گذشتی مثل بادی از خیال من
دمت سرد و دماغت چاق!
کورش مهام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر